جنبش دانشجویی در دهه های نخستین تولد
هر چند پیش از دهه سی هم تک برخوردهای سیاسی را می توان در دانشگاه های ایران مشاهده کرد، اما تقویم جنبش دانشجویی ایران از ابتدای دهه 30 آغاز می شود . در فاصله 1328 - 1330 که دوره مبارزات نهضت ملی شدن نفت است، دو دانشگاه ایران، یعنی تبریز و تهران، فعال هستند . هر چند جو دانشگاه بیشتر در اختیار حزب توده و کمونیست ها بود، اما مرز بندی آنها با مسلمان ها شدید نبود . از این رو، حسین مکی، یکی از اعضای کابینه مصدق، که وارد دانشگاه تبریز می شود با استقبال پر شوری مواجه می گردد و او را روی دست بلند می کنند .
نخست وزیری مصدق جمعا دو سال و چهار ماه طول کشید و با کودتای 28 مرداد سال 1332 دولت او سقوط کرد . در دانشگاه های تهران و تبریز تظاهرات دامنه داری به عنوان اعتراض به بر کناری دکتر مصدق انجام گرفت که منجر به دستگیری عده ای از دانشجویان شد . در آذر 1332 در اعتراض به برقراری روابط سیاسی ایران و انگلیس، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران ست به تظاهرات زدند که پلیس آنها را محاصره کرد و با ورود به دانشکده، بر روی دانشجویان آتش گشود . دو روز بعد یعنی در روز 16 آذر، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا به اتفاق همسرش به تهران آمد که تظاهرات وسیعی در اعتراض به ورود او و نیز به مناسبت بزرگداشت شهدای دانشکده فنی برگزار شد که منجر به زد و خورد شدید پلیس و مردم گردید . در جریان این حوادث سه تن از دانشجویان به شهادت رسیدند و عده ای بازداشت شدند . به همین جهت، روز 16 آذر از آن سال به بعد به عنوان مبدا جنبش دانشجویی ایران ثبت شده است و همه ساله دانشگاه ها با برگزاری مراسمی در تجلیل از شهدای 16 آذر به حیات خود ادامه داده اند که اغلب منجر به برخوردهایی با رژیم استبدادی شاه شده است .
سال های پس از جنگ جهانی دوم، عصر انقلاب خیزی بود، و در سال 1338 امریکا برای جلوگیری از گسترش امواج انقلابی در کشورهای وابسته، برای این قبیل از کشورها طرح های اصلاحی ارائه کرد . پس از آن در ایران دولت شریف امامی با شعار مبارزه با فساد و انجام اصلاحات، آزادی احزاب و برگزاری انتخابات به قدرت رسید .
لایحه اصلاحات ارضی هم در همین راستا به مجلس رفت، اما به دلیل عدم موافقت آیت الله بروجردی و تا حدی بی میلی شخص شاه که خود از ملاکان بزرگ بود، بحث اصلاحات ارضی متوقف شد . در اردیبهشت 1340 دکتر امینی به توصیه امریکایی ها به قدرت رسید تا اصلاحات ارضی را قاطعانه اجرا کند، زیرا با در گذشت آیت الله بروجردی در فروردین همان سال، مانع اصلی این کار هم برداشته شده بود . امینی همچنین اقداماتی را برای به انحراف کشانیدن جنبش دانشجویی انجام داد . او به دانشگاه تبریز سفر کرد و به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: «جبهه ملی در هیچ حکومتی مانند حال، آزادی نداشته است .» امینی می خواست با رهنمود و اشاره امریکایی ها تظاهر به اجرای یک رفرم سیاسی در حد مشارکت دادن جبهه ملی (که به دلیل انتسابش به مصدق از محبوبیت برخوردار بود) بنماید; در حالی که در آن زمان جبهه ملی به دلیل تبدیل شدن به یک ابزار سیاسی، محبوبیت گذشته را از دست داده بود . به همین دلیل گروهی که دارای تمایلات دینی و استقلال سیاسی بودند از جبهه ملی جدا شدند . مؤسسین این گروه که نهضت آزادی ایران نام گرفت و در 27 اردیبهشت 41 اعلام موجودیت کرد، عبارت بودند از: آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی . پایگاه اصلی نهضت آزادی، دانشگاه ها بود و بازرگان سال ها بود که با نوشتن کتاب هایی در دفاع علمی از مذهب، به یاری جوانان در برابر تفکر الحادی غربی و کمونیستی شتافته بود .
در تیر ماه 1341، در اثر اختلافات شاه و امینی، اسدالله علم به نخست وزیری دست یافت . مهم ترین اقدام علم، تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بود که طی آن شر ط مسلمان بودن و ذکوریت برای انتخاب کننده و انتخاب شونده حذف و به جای سوگند به کلام الله مجید، سوگند به کتاب آسمانی گذاشته شد که مجوزی برای دست یابی فرقه های مذهبی دیگر به قدرت بود . این مصوبه با اعتراض علمای قم مواجه شد، و هر چند دولت لغو تصویب نامه را اعلام کرد، اما امام خمینی (ره) از علما خواست تا اعلام و انتشار رسمی خبر لغو تصویب نامه، مبارزه را ادامه دهند . در دانشگاه تهران تظاهرات وسیعی به حمایت از علمای قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام شد و در دانشگاه تبریز یکی از استادان با اغتنام از فرصت به وجود آمده در تظاهرات دانشجویان، روی چهار پایه ای رفته و طی سخنرانی، مسئله لزوم ملی بودن نفت و حراج آن توسط شاه را مطرح کرد که با حمله پلیس دستگیر شد و چون دانشجویان کلاس ها را تعطیل کردند و به اعتراض پرداختند، 48 ساعت بعد، این استاد دانشگاه را آزاد کردند .
در 19 دیماه 41، شاه اصول ششگانه انقلاب سفید را اعلام کرد و در اول بهمن 1341 اعلامیه مراجع و روحانیون به ویژه امام خمینی (ره) که یکی از مدرسین برجسته قم بودند، در تحریم رفراندم منتشر شد . علی رغم این مخالفت ها، در 6 بهمن 41، رژیم رفراندم خود را برگزار کرد و رئیس جمهور امریکا به شاه تبریک گفت . با فرا رسیدن نوروز سال 42 (در پایان سال 41) امام خمینی (ره) طی پیامی خطاب به علمای شهرها، عید نوروز را عزا اعلام کرده و به دنبال آن موجی از شورش در توده مردم برخاست . در اثر درگیری که در مدرسه فیضیه به وقوع پیوست و عده ای به شهادت رسیدند، مراسم چهلم شهدای فیضیه مقارن شد با محرم . امام خمینی (ره) در 14 خرداد، سخنرانی مفصل و شدیداللحنی علیه حکومت ایران کردند که بامداد 15 خرداد توسط ماموران دستگیر و به تهران انتقال یافتند . به دنبال آن، شورش عظیمی در تهران و قم برخاست; به گونه ای که پلیس مجبور شد، دانشگاه تهران را تعطیل کند .
قیام سال 42 جو خفقان و سیاست گریزی را در دانشگاه ها و در سطح جامعه شکست . در تهران و تبریز از آن پس میان دانشجویان مسلمان با روحانیون پیوندی برقرار شد . در جریان مبارزات سال 42 بر سر راه دانشگاه تهران توسط دانشجویان پلاکاردی نصب شد با شعار «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه » . در روز 17 فروردین سال 43 امام خمینی (ره) رسما آزاد شده و به قم باز گشتند; اما در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورا که در پی پیشنهاد دولت حسنعلی منصور انجام گرفت، امام خمینی (ره) با مقامات بلند روحانی در قم جلسه ای تشکیل داده، نمایندگانی را به شهرها فرستادند و آنها مردم را آماده اعتراض کردند .
صبح روز 12 آبان 43 عده زیادی از شهرهای مختلف برای شنیدن سخنرانی امام خمینی راهی قم شدند . ایشان با چهره ای برافروخته در سخنرانی خود چنین فرمودند: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، ما را فروختند، عزت ما را پایکوب کردند» سپس در حالی که جمعیت می گریست، امام خمینی (ره) علیه آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم سخنانی ایراد کردند . به دنبال آن اعتراضات مردمی پدید آمد و ماموران حکومت، شب 13 آبان امام خمینی (ره) را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند و واکنش های مردمی را سرکوب و عده زیادی را به شهادت رساندند . پس از تبعید امام خمینی (ره) این تصور قوت گرفت که باید جواب خشونت را با خشونت پاسخ گفت . از این زمان به بعد گروه های مختلفی با روش مبارزه مسلحانه به وجود آمدند . گروهی از جوانان مذهبی عضو نهضت آزادی نیز از این گروه جدا شده، سازمانی را با هدف مبارزه چریکی به وجود آوردند . از این رو، از سال 1344 به بعد، جو سیاسی دانشگاه ها رادیکالیزه شد، اما فعالیت ها و تشکل های سیاسی علنی در محیط دانشگاه ها وجود نداشت و افراد مذهبی عمدتا در هیئت های مذهبی و انجمن های دینی که مسایل قرآنی، اخلاقی و دینی در آنها مطرح بود، با یکدیگر ارتباط داشتند و تا سال 1347 و 1348 در اثر خفقان شدید، تحرک سیاسی قابل توجهی در سطح دانشگاه ها دیده نمی شود .
فضای فرهنگی دانشگاه ها نیز متناسب با فرهنگ حکومتی بود . هدف از تحصیل اخذ مدرک بود و در محیط دانشگاه حتی فعالیت مذهبی جدی صورت نمی گرفت . در مهر ماه 1348 رئیس دانشگاه شیراز طی بخشنامه ای ورود دختران با پوشش چادر را به دانشگاه ممنوع اعلام کرد . دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز اطلاعیه ای در اعتراض به اقدامات ضد اسلامی مسئولان دانشگاه منتشر کردند و روحانیون شهر نیز با خودداری از اقامه نماز جماعت دست به اعتصاب زدند . این اقدامات موجب عقب نشینی حکومت شده، منع ورود دانشجویان با حجاب به دانشگاه لغو شد . در اسفند همین سال دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به افزایش بهای بلیط اتوبوس، اتوبوس های شرکت واحد را در مقابل دانشگاه سنگباران کردند که منجر به درگیری با پلیس و کشته و مجروح شدن عده ای از دانشجویان شد و دانشگاه تهران تعطیل گردید . این اعتراض غیر سیاسی که دانشجویان زیادی در آن شرکت کرده بودند، حال و هوای دیگری یافت و دانشجویان دانشگاه های تهران با برپایی تظاهرات خواستار آزادی بازداشت شدگان گردیدند . در این دوران در دانشگاه ها اعتراضات صنفی هم وجود داشت که نمونه آن اعتصاب 13/3/1349 دانشجویان شیراز در اعتراض به افزایش شهریه بود . در آذر ماه 49 دانشجویان دانشگاه تهران تظاهراتی در اعتراض به مشکلات صنفی و عدم آزادی در کشور به راه انداختند و با سر دادن شعارهایی علیه انقلاب سفید شاه و ملت، نظیر: «مرگ بر این سفیدی انقلاب، مرگ بر انقلاب فرمایشی » فصل جدیدی را در مبارزه گشودند . به دعوت مراجع سرشناس تقلید، نیز در هماهنگی و همسویی با دانشجویان درسهای حوزه علمیه قم تعطیل شد .
در سال 1349 اگر چه پاره ای اقدام مسلحانه از سوی سازمان های چریکی صورت گرفت، و از سویی دیگر مرحوم دکتر شریعتی افکار دانشجویان را به خود جلب کرده بود و همچنین شهادت آیت الله سعیدی سرفصل جدیدی در جنبش داشنجویی رقم زد، اما شدت خفثان هنوز به حدی بود که دانشجویان از انجام اقدامات فراگیر درمانده بودند; لذا اغلب اعتراضات جنبه صنفی پیدا می کرد . از نظر حکومت اعتراضات صنفی در دانشگاه می توانست تمرینی برای حرکت های سیاسی باشد که چنین برداشتی از حرکت های صنفی دانشجویان صحیح هم بود از این رو، حکومت از آن جلوگیری می کرد . حرکت های صنفی این امتیاز را داشتند که عده وسیع تری از دانشجویان را پوشش داده، از نظر مانور تبلیغاتی - روانی مؤثر می افتادند .
از نظر فرهنگی هم تلاش وسیعی برای استحاله دانشجویان و ترویج ابتذال صورت می گرفت . سالن های دانشگاهی که برای کنفرانس های علمی تاسیس شده بود، از نظر متصدیان امور، مکان مناسبی برای اجرای مراسم و برنامه های مغایر با فرهنگ و مذهب جامعه ایران بود . در سال 49 قرار بود تالار خواجه رشید الدین فضل الله (تالار وحدت) دانشگاه تبریز که به تازگی ساخت آن به اتمام رسیده بود، توسط یکی از خوانندگان هرزه زن افتتاح شود که دستخوش حریق شد . اجرای مراسم رقص و دانسینگ در این دانشگاه نیز سابقه داشت . دانشجویان در مقابل این تلاشها مقاومت می کردند . هر چند تعداد آنها اندک بود، اما همین مقاومت ها خود به محوری برای ارتباط و تجمع دانشجویان تبدیل می شد .
جنبش دانشجویی در دهه سوم فعالیت
از آغاز سال 1350 فعالیت های سازمان های چریکی رو به گسترش نهاد . در 14/1/50 چند ناشناس به سر پاسبان کلانتری قلهک حمله کردند و مسلسل وی را ربودند . در 15/1/50 پنجاه نفر در یک درگیری مسلحانه در سیاهکل (جنگل های شمال کشور) دستگیر شدند . به موازات حرکت های چریکی، در دانشگاه ها نیز تحرکات سیاسی شدت می گرفت . در 11 اردیبهشت 1350 دانشجویان دانشگاه تهران علیه جشن های 2500 ساله شاهنشاهی دست به تظاهرات زدند و پلیس با حمله به دانشجویان حدود دویست نفر را دستگیر کرد . متعاقب آن، در پی درخواست درخواست مقامات دانشگاه ها و برای سرکوب دانشجویان، پلیس در دانشگاه ها مستقر شد . دانشجویان دانشگاه صنعتی و دانشجویان هنر سرای عالی نارمک نیز دست به تظاهراتی علیه رژیم زدند . در پی این حوادث امام خمینی (ره) نیز در نجف ضمن بیاناتی از ملت ایران خواستند که به مبارزه با جشن های 2500 ساله برخیزند . در اواخر مهرماه سال 50 دانشکده فنی دانشگاه تبریز به دنبال دو هفته اعتصاب و تحصن دانشجویان، تعطیل گردید . در بهمن ماه همین سال عده ای از اعضای دستیگرشده، محاکمه و اعدام گردیدند .
سال 1350 را می توان نقطه عطفی در انتقال از دهه چهل به دهه پنجاه دانست . ایران در این سال در اوج خفقان بود . هیچ تجمع سیاسی وجود نداشت و تنها دو حزب «ایران نوین » و «حزب مردم » که کاملا حکومتی بودند فعالیت داشتند و نیروی مستقلی امکان عرض اندام نداشت . افراد مذهبی آگاه و انقلابی در محیط دانشگاه ها نه تنها به شدت در اقلیت و موضع ضعف قرار داشتند، بلکه در برابر مباحث تئوریک و ایدئولوژیک نیز فاقد نظام فکری کاملی بودند . سال 1350 سال ظهور شریعتی بود . بحث های ایدئولوژیک او به عنوان یک متفکر مسلمان و سیاسی مخالف رژیم، پاسخی بود به نیازهای مبرم زمان و متوقف ساختن موج گرایش جوانان به گروه های چپ و مارکسیست و یا پیوستن برخی از جوانان مذهبی گریزان از چپ به انجمن های مذهبی خنثی، مانند انجمن حجتیه .
از سال 1350 نیروهای مذهبی رو به بالندگی و رشد گذاشتند و توزیع آثار متفکرین اسلامی به ویژه آثار شریعتی که به خاطر صبغه انقلابی اش ممنوع بود (و خود این ممنوعیت گرایش بیشتری به خواندن آنها ایجاد می کرد) و نیز آثار استاد مطهری که عمدتا بر پایه های نظام فکر دینی استوار شده بود، در تغییر موازنه قوا به نفع دانشجویان مذهبی نقش مهمی داشت . در همین ایام اعتراض دانشجویان دانشکده فنی تبریز نسبت به وارد کردن عده ای از فوق دیپلمه ها به دانشکده در 5 اسفند 1350 منجر به تشنج در سطح دانشگاه و زد و خورد شدید و خونینی با گارد دانشگاه شد و چنان بازتاب یافت که دو روز بعد هیئتی از سوی نخست وزیر برای رسیدگی به وضع دانشگاه تبریز عازم آن جا شد .
سال 1351 درگیری های مسلحانه، ترور و انفجارها علیه رژیم و دستگیری و اعدام مخالفان توسط حکومت به صورت گسترده تری در آمد . به مناسبت نهم خرداد که رئیس جمهور امریکا و همسرش وارد ایران شدند نیز انفجارهایی در چند نقطه تهران صورت گرفت . در درون دانشگاه، سال های 53 - 51 سال های ناآرامی است . حرکت های صنفی به بهانه اعتراض به نا سالم بودن غذا و به هم ریختن سلف سرویس، اعتراض به شهریه، امتحانات و . . . پی در پی تکرار می شود .
یکی از مهم ترین رویدادهای سال 1353 این بود که بر اثر وقوع بحران نفتی در جهان و پس از جنگ اعراب و اسرائیل، قیمت نفت به چهار برابر افزایش یافت . این رویداد منشا پیامدهای اجتماعی و سیاسی مهمی در کشورهای تولید کننده نفت و از جمله در ایران گردید . یکی از اثرات عمده آن بر روند دانشگاه ها و پذیرش دانشجو بود . با صعود ناگهانی درآمد نفت رژیم شاه با بهره برداری از توان و امکانات مالی جدید گام های جدیدی را برای تثبیت موقعیت سیاسی خود و ترویج فرهنگ مبتذل شاهنشاهی و خنثی کردن نارضایتی ها از طریق ایجاد رفاه برداشت . اما هنگامی که سنت الهی بر این قرار گیرد که ظلم دگرگون شود، همه این تدابیر ضد خود را در خود می پروراند و همین گام ها در دراز مدت در جهت براندازی ظلم قرار می گیرد که نمونه ای از آن، رایگان شدن تحصیل دانشگاهی به خاطر درآمدهای باد آورده نفتی بود . در نتیجه این حرکت، نیروهای جدیدی وارد دانشگاه شدند که آن جا را به کانون شراره های ضد ظلم بدل می کردند و توازن فکری و سیاسی موجود در دانشگاه را به هم می ریختند . تا پیش از این ماجرا، تحصیل در دانشگاه شهریه ای بود و چون مبلغ آن سنگین بود، نوعا خانواده های متوسط به بالا می توانستند فرزندان خود را برای تحصیل به دانشگاه بفرستند . این خانواده ها نیز اغلب از نظر سیاسی، محافظه کار یا موافق وضع موجود و از نظر فرهنگی نزدیک تر به فرهنگ غالب بودند . رایگان شدن تحصیل موجب گردید عده زیادی از خانواده های زیر متوسط و ضعیف به دانشگاه راه یابند . از آن جا که در طبقه محروم جامعه تمایلات مذهبی بیشتر بود و به دلیل ستمدیدگی و استثمار از آمادگی مبارزه بر ضد تبعیض برخوردار بودند، موقعیت نیروهای مذهبی دانشگاه به سرعت رو به بهبود گذاشت . از این تاریخ به بعد علاوه بر 16 آذر که به طور سنتی به سال روز جنبش دانشجویی تبدیل شده بود و همه نیروهای مسلمان و مارکسیست مشترکا به بزرگداشت آن می پرداختند، 15 خرداد نیز، که نماد جنبش اسلامی بود، وارد تقویم جنبش دانشجویی شد . این روز یادآور سرکوب قیام 15 خرداد سال 42 و تبعید امام در سال 43 بود و بزرگداشت آن جزو افتخارات نیروهای مذهبی در برابر رقیبان بود; اما رژیم نسبت به بزرگداشت چنین روزی حساسیت فوق العاده ای نشان می داد .
در دانشگاه تبریز برنامه ریزی برای تظاهرات 15 خرداد، مقارن شده بود با تجمع و اعتراض صنفی دانشجویان به تصمیم دانشگاه برای گرفتن تعهد سربازی از دانشجویان . سرانجام تجمع و تظاهرات 15 خرداد برگزار شد و با حمله پلیس و سرکوب تظاهرات و دستگیری عده ای پایان یافت . چون بزرگداشت 15 خرداد ویژگی مذهبی داشت، چپی ها در آن شرکت نمی کردند و همین امر یکی از عواملی بود که نیروهای مذهبی به تدریج صف خود را از آنها جدا کردند; در حالی که تا پیش از آن بیشتر برنامه های کوهنوردی، اعتصاب و تظاهرات مشترکا انجام می شد . دانشجویان مذهبی از آن پس برنامه ریزی هایی را برای ورود شعار «شهادت » و «امام خمینی » و متمایز شدن تظاهرات نیروهای مذهبی در دانشگاه انجام دادند .
در واپسین روزهای سال 53 رژیم با تشکیل حزب واحد رستاخیز و ادغام دو حزب حکومتی خود، به سمت انحصار بیشتر رفت . پس از یورش گسترده پلیس و ساواک به گروه های چریکی در سال های 52 - 50 و دستگیری حدود نود درصد از اعضای این سازمان ها و اعدام برخی دیگر، رژیم شاه احساس امنیت می کرد . سران رژیم پس از این پیروزی ها که به زعم خودشان، موجب بی اعتباری و عدم امنیت برای مبارزه علیه رژیم می شد، و نیز برگزاری جشن 2500 ساله و درآمدهای کلان نفتی و ایجاد رفاه کاذب، دیگر ایران را جزیره ای امن می دانستند که به همان جدال های لفظی و ساختگی دو حزب حکومتی هم نیاز ندارد . در 11 اسفند 53 خبر تشکیل حزب رستاخیز اعلام شد و شاه گفت هر کس عضو حزب نشود اجنبی است و باید از ایران برود . امام خمینی نیز از نجف، به حرمت عضویت در این حزب فتوا داد . در دانشکده ها دفاتر اسم نویسی برای ثبت نام در حزب رستاخیز قرار دادند و فشار زیادی به دانشجویان وارد آوردند . دانشجویان مقاومت کرده، بر دیوارها شعار می نوشتند: «یزید زمان بیعت می طلبد» و «مرگ بر حزب رستاخیز» .
سال 1354 همچنان دستگیری و قلع و قمع بقایای سازمان های چریکی ادامه داشت . اغلب اعضای این سازمان ها دانشجو بودند . در دانشگاه پیوسته گفته می شد مهندس فلان دستگیر یا مهندس بهمان اعدام شد . این وقایع فضای دانشگاه را هر چه بیشتر سیاسی می کرد و افتخاری برای مبارزه مسلحانه به وجود می آورد و جنبش مسلحانه هم سربازان خود را از جنبش دانشجویی می گرفت . به دنبال صدور فتوای تحریم عضویت در حزب رستاخیز، همچنین امام خمینی (ره) در این اطلاعیه از دانشگاهیان و طلاب خواست که خاطره قیام 15 خرداد سال 42 را هر چه با شکوهتر گرامی دارند . لذا از اوایل سال 1354 تمهیدات و تدارکات آن توسط دانشجویان مسلمان آغاز شد و در سال روز 15 خرداد عظیم ترین شورش دانشجویی به وقوع پیوست که مبین میزان قدرت جنبش اسلامی و دوام حیات آن بود و معادلات سیاسی داخلی و خارجی را تحت تاثیر قرار داد . پلیس در ادامه سرکوب این شورش دانشجویی به خوابگاه دانشجویان نیز یورش برد و ضمن تفتیش خوابگاه ها برای کشف اعلامیه ها و وسایل دیگر اقدام به دستگیری عده ای از آنها نمود .
پس از وقایع سال 54، مسلمانان با این تصور که مارکسیست ها از پشت به آنها خنجر می زنند، از هر گونه اتحاد با آنها بیمناک بودند و در تمامی مواضع خطوط خود را جدا کردند . این امر موجب شفافیت بیشتر مواضع می شد . استقبال دانشجویان از ارزش های اسلامی و گرایش به مذهب و حجاب از برکات این شفافیت بود . به تدریج حجاب اسلامی دانشجویان شکل گرفت . تا قبل از سال 53 - 52 در دانشگاه ها بانوی محجبه ای دیده نمی شد ولی اکنون برای نشان دادن مرزبندی ها هر گروهی از نمادهای خاص خود استفاده می کرد که برای مسلمانان این نمادها عبارت از حجاب و پوشش و نماز بود . گسترش جلسات مذهبی و دعوت از چهره های مذهبی - سیاسی توسط دانشجویان یکی دیگر از نشانه های موقعیت رو به اعتلای دانشجویان مسلمان در سال های 55 - 54 بود . تهیه و تکثیر اعلامیه های امام خمینی (ره) در سطح دانشگاه به یک اقدام جدی مبدل شد و برای عاملان آن وسیله پیوندهای اعتقادی - عاطفی گردید . تجربه های بزرگداشت 15 خرداد در سال 55 نیز تکرار شد، و این روز را نه یک حرکت دانشجویی که به جنبشی مردمی و ملی مبدل کرد .
سال 1355 فصل پایکوبی رژیم شاه بود . او دیگر از سوی سازمان های چریکی تهدید جدی احساس نمی کرد . در سی ام دی ماه 55 کارتر که به تازگی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا پیروز شده و سیاست حمایت از حقوق بشر را سر لوحه برنامه های خود قرار داده بود، به ایران سفر کرد . او در این سفر ایران را جزیره ثبات نامید . برای شاه و حامیان او این تصور به وجود آمد که اکنون که همه مخالفان یا نابود شده یا تسلیم گردیده و توبه کرده اند و فقط گاه گاهی صدای اعتراضی از گوشه و کنار بر می خیزد، هنگام دست زدن به اصلاحاتی سیاسی و گشودن نسبی فضای جامعه است که از طریق ساختن جناح مخالفان وفادار از میان طرفداران حکومت و راه انداختن جدال های سیاسی هدایت شد، زمینه را برای روی کار آمدن ولیعهد در آینده مهیا سازند تا او با مشکلات کمتری مواجه باشد; اما سیر حوادث به گونه دیگری رقم خورد .
سال 1356 نیروهای ملی و مذهبی با استفاده از فرصت پیش آمده، شروع به عریضه نویسی های انتقادی به شاه کردند . در خرداد 1356 شریعتی که محبوبیتی در میان دانشجویان و طلاب و جوانان یافته بود، و چند روزی بود که از ایران خارج شده بود، به طور ناگهانی و مرموزی در گذشت . با توجه به ضدیت رژیم با شریعتی، افکار عمومی این حادثه را ناشی از توطئه ساواک برای قتل شریعتی دانست . برپایی مراسم بزرگداشت شریعتی در دانشگاه های مختلف کشور اثرات روشنگری بر جای گذاشت . در آبان همین سال حاج آقا مصطفی خمینی نیز به طرز مرموزی در گذشت و این بار در سطح وسیع تری نیروهای ملی و مذهبی با صدور بیانیه های جمعی و تشکیل مراسم ختم، حضور خود را نشان دادند . آفتاب بر جسم افسرده جنبش انقلابی می تابید و هر دم بیشتر جان می گرفت . تجلیلی که در مساجد شهرهای مختلف از مرحوم مصطفی خمینی شد، شاه را به واکنش انداخت . او برای تخریب چهره امام خمینی (ره) دستور داد مقاله ای درباره وابستگی امام خمینی (ره) به خارج و هندی بودن او و مخالفتش با اصلاحات ارضی و موافقت با فئودال ها بنویسند .
درج این مقاله در روزنامه اطلاعات 17 دی 56 موجب خشم طلاب قم شد، و در روز 19 دی ماه با تعطیل درس ها و برپایی تظاهرات اعتراض آمیز واکنش نشان دادند . پلیس با سرکوب تظاهرات عده ای را به شهادت رساند . در پی این واقعه علمای قم و نجف با صدور اعلامیه هایی این جنایات را محکوم کردند و در دانشگاه ها و مساجد مراسم عزاداری برپا شد . قیام 29 بهمن تبریز در مراسم چهلم بزرگداشت شهدای قم شکل گرفت و شهدای 29 بهمن تبریز چهلم های زنجیره ای را در سراسر کشور به وجود آورد و انقلاب اسلامی آغاز شد .
در طول سال 1357 دانشگاه های کشور به پایگاه انقلاب تبدیل شدند . کلاس ها تعطیل شد و تظاهرات سیاسی برای سرنگونی رژیم از دانشگاه ها سازماندهی شد . جنبش دانشجویی اکنون به یک جنبش اجتماعی مبدل شده و خواسته های انقلابی مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امام خمینی (ره) در صدر قرار گرفت . در 18 اردیبهشت 57 در دانشگاه تبریز به مناسبت چهلم شهدای قیام 29 بهمن تبریز تظاهرات عظیمی صورت گرفت و با سنگ به مصاف گلوله رفتند و شورش خونین 18 اردیبهشت دانشگاه تبریز منجر به تعطیلی آن تا پیروزی انقلاب اسلامی گردید . در جریان ممانعت دولت بختیار از بازگشت امام خمینی (ره) در دی ماه 1357، علمای قم و سایر شهرهای کشور در دانشگاه تهران دست به تحصن زدند . این حرکت نمادین ضمن تقویت وحدت و نزدیک شدن حوزه و دانشگاه - که طی سال های گذشته در اثر تبلیغات رژیم دچار بدبینی های مفرطی نسبت به همدیگر شده بودند - دانشگاه تهران را به پایگاه انقلاب مبدل ساخت . سرانجام با تسلیم شدن دولت به بازگشایی فرودگاه، امام خمینی در 12 بهمن 1357 به میهن بازگشت . طبق برنامه اعلام شده قرار بود امام خمینی در دانشگاه تهران با مردم دیدار کرده و سخنرانی کنند، اما به پاس حرمت شهدای انقلاب، این برنامه به بهشت زهرا انتقال یافت . برنامه اولیه هر چند اجرا نشد، ولی نشانه جایگاهی بود که دانشگاه در اندیشه رهبران انقلاب داشت و اولین مکانی بود که برای استقرار رهبری انقلاب و سخنرانی ایشان در نظر گرفته شده بود .
جنبش دانشجویی ایران از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان پر فراز و فرود جنبش دانشجویی را می توان در سه دوره مورد مطالعه قرار داد:
1 . دوره تحرک سیاسی از پیروزی انقلاب تا انقلاب فرهنگی;
2 . انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها تا پایان جنگ;
3 . پایان جنگ تاکنون .
در دوره نخست یک حرکت مردمی فراگیر در کشور پدید آمد و دانشگاه را نیز در بر گرفت . دانشگاه در این دوره یکی از پایگاه های عمده تحرک سیاسی در جامعه شده بود . در داخل دانشگاه، گروه بندی های مشخصی وجود داشت و حتی کسانی که در سطح جامعه آرای اندکی را به خود اختصاص می دادند، در دانشگاه دارای تشکل مشخصی بودند . با تشدید درگیری این گروه ها در دانشگاه و پیامدهای اشغال سفارت امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و تعطیلی دانشگاه ها، به پایان دوره اول یعنی جنبش دانشجویی متکثر می رسیم . در دوره دوم، از میان نیروهای فعال دانشجویی فقط یک گروه مشخص باقی می ماند که دارای نزدیکی بسیاری به دولت است و خود را تنها نیروی پیشرو و انقلابی می دادند . مشابه این نوع فعالیت سیاسی دانشجویی را فقط در کشورهایی که فعالیت دانشجویی به وسیله دولت اداره و سازماندهی می شود (مانند کشورهای کمونیستی) می توان دید . البته در ایران نمی توان گفت که جنبش دانشجویی از دولت تبعیت می کرد یا دولت از آن; اما می توان گفت که همسویی زیادی میان آنها وجود داشت . در دوره سوم با پایان گرفت جنگ تحمیلی وضعیت گذشته پایان گرفته، بحث ها و اختلاف نظرهایی که در دوره جنگ مسکوت مانده بود، ابتدا به صورت ضعیفی مطرح می شود و سپس به صورت آشکار وسعت می گیرد . در این زمان شاهد شکل گیری جناح بندی های سیاسی جدیدی در سطح جامعه و سپس در دانشگاه هستیم و تشکل های دانشجویی جدیدی متمایل به جناح دیگر در نظام جمهوری اسلامی راه اندازی می شوند . پس از انتخابات مجلس پنجم، انشعاباتی در گروه های جدید به وجود آمده و در پی انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد 1376 گروه ها و تشکل های جدیدی (هر چند غیر رسمی) با نام و نشان تشکیل می شوند و «جنبش دانشجویی متکثر» دوباره به وجود می آید . توضیح بیشتر هر یک از دوره ها عبارتند از:
دوره اول
در بحبوحه پیروزی انقلاب، گروه های چپ که در آخرین روزهای انقلاب، علی رغم تحلیل های قبلی خویش به نیروهای مردمی پیوستند، همراه با مردم در تصرف پادگان ها حضور یافته و سلاح های زیادی را از پاسگاه ها و پادگان ها بردند . مردم عادی هم سلاح هایی را خارج کردند; اما این کار توسط گروه های سیاسی به صورت برنامه ریزی شده انجام گرفت . این جریان در مناطق حساسی چون آذربایجان و کردستان می توانست آینده کشور را به مخاطره اندازد .
دانشجویان دانشگاه تبریز که در جریان انقلاب فعال بودند، همزمان با سقوط پایگاه های نظامی رژیم، پادگان ها را در دست گرفتند . سازمان های چپ نیز برای دستیابی به مراکز نظامی اقداماتی انجام دادند و قسمت هایی از سلاح ها و زاغه مهمات پادگان شهر را در اختیار گرفتند; اما سرانجام دانشجویان مسلمان توانستند همه مراکز نظامی را به تصرف خود درآورند . پس از انقلاب ده ها گروه سیاسی روییدند که هر کدام نشریه ای منتشر می کردند . عمده این گروه ها دارای ایدئولوژی چپ و مارکسیستی یا سوسسیالیستی بودند . حتی سلطنت طلبان و نیروهای ضد انقلاب نیز به خاطر جو شدید ضد سلطنتی، زیر نقاب چپ به تشکیل گروه های مجهول الهویه ای پرداختند و به جنگ روانی علیه انقلاب مبادرت ورزیدند . دانشگاه ها مرکز اصلی فعالیت این گروه ها بود و عمدتا از میان دانشجویان و دانش آموزان سربازگیری می کردند .
یکی از این گروه ها «حزب خلق مسلمان » بود که در جهت خودمختاری آذربایجان تلاش می کرد; همان نقشی که «حزب دمکرات کردستان » در جهت استقلال کردستان داشت . حزب خلق مسلمان که در ابتدای اعلام موجودیت، افراد خوشنامی در راس آن قرار داشتند، توانست افراد زیادی را از مردم آذربایجان جذب کند; هر چند عضویت آنها الزاما تعهدی ایجاد نمی کرد و صرفا ثبت نام بود . افراد موجهی که در راس این حزب بودند، وقتی احساس کردند نیروی دیگری آن را هدایت می کند از حزب خارج شدند . افراد دانشگاهی و دانشجویان مبارز زودتر از همه ماهیت آن را شناختند و اقدام به افشاگری کردند .
تعارضات حزب خلق مسلمان و بهره گیری آن از احساسات ناسیونالیستی و مذهبی مردم و تکیه بر مرجعیت آیت الله شریعتمداری موجب شد که آنها برای به دست گرفتن قدرت وارد عمل شوند; لذا اقدام به تصرف ساختمان صدا و سیمای تبریز کردند و حتی فضایی ایجاد کردند که نماینده امام در تبریز نتواند نماز جمعه بخواند . رادیو کرارا اعلام می کرد امام جمعه و استاندار از شهر خارج شده اند . دانشگاه تبریز که در کوران حوادث، نجات بخش انقلاب بود، وارد کار شد . دانشجویان مسلمان با راه اندازی یک راهپیمایی و شرکت در نماز جمعه، جوارعاب را شکستند; سپس با حرکت به سوی سازمان صدا و سیما که پشت دانشگاه قرار داشت، آن را تصرف کردند . این حرکت در حالی که روی بام های صدا و سیما تیربار نصب شده بود، شهامت و از جان گذشتگی می طلبید و دانشجویان در حالی که دادستان تبریز سید حسین تبریزی پیشاپیش آنها بود و مردم شهر تبریز هم به مدد آنها آمده بودند، صدا و سیما را باز پس گرفتند .
با پیروزی انقلاب اسلامی، دانشجویان به منظور حفاظت از دستاوردهای انقلاب، هر کدام به تبع علاقه یا نیازها و خلاهای موجود، به کاری جذب شدند . برخی به دنبال راه اندازی نشریه رفتند، برخی اقدام به تشکیل سازمان سیاسی برای مقابله با نیروهای مخالف کردند که قصد مصادره انقلاب را داشتند که تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر تحکیم وحدت از آن جمله بود . برخی دیگراز دانشجویان نیز صرفا به کار علمی و فرهنگی روی آورده، عده ای هم در تشکیل کمیته های انقلاب در شهرها فعال شدند . دانشجویان انقلابی در تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم نقش چشمگیری داشتند . در تاسیس دادگاه های انقلاب نیز حضور دانشجویان فعال و مبارز پیش از انقلاب دیده می شود . البته شکل گیری این نهادها چندان طبیعی بود که بسیاری از افراد شاید در ابتدا تصور نمی کردند که اعمال آنها شالوده های یک نهاد جدید را می ریزد . برای مثال دانشجویانی که بیشتر متوجه اهمیت اسناد بودند، با تصرف مرکز ساواک یا مراکز نظامی در شهرها اقدام به ضبط اسناد و نگهدا
:: موضوعات مرتبط:
دانستنی ها ,
,
|